شب عروسیه، آخره شبه ،
خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر
شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از
نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم
، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر
مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک
زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش
لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه
کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را
که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و
می خونه :


سلام عزیزم. دارم برات
نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو
تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم
میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم
تونستم باهات حرف بزنم.


دیدی بهت گفتم
باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم
چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ،
یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم
تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو
با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند.
علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند
سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از
جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که
دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون،
یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون
بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد
بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.



یادمه روزی که بابام
خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه
کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی
که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم
گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من
نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما
را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود
که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه
تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو
از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم
ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین
جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش
بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم
دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می
لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….




پدر مریم نامه تو
دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه.
سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش
شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه
نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو
هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه
کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو
برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده
بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه
دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ
دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم
اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…



بنر سایت baner site

60*468 بنر سایت 2 baner site2

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستان ، داستان عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398برچسب:داستان عاشقانه (شب عروسی), | 13:1 | نویسنده : Mohammad |
وایی این دوتاجوک ترکونده خخخخ
چهارجوک باحالو خنده دار(چنبه داری بخون)
سه تا جوک واقعا خنده دار (جنبه به خرج بده)
دوتا جوک خنده دار ..... خخخخخ
دختره و پسره داشتن ... خخخ خعلی باحاله
کلمات منحرفی تند تند گفتن خنده دار
هر کی زیر ما خوابیده ...
به سلامتی دوست دختر آرمین خخخخخخ
اینو بخون بترک از خنده جاستین بیبر(+18)
یکی از بچه محلامون (+18) بدو بدو بیا فقط جنبه داشته باش
قبل دادن رعایت کنید؟ (+18 جنبه داری برو بخون)
ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺮﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺑﺰﻧﻦ...(خنده دار+18)
قسمتی از سفرنامه (+18)
خانومه (+18)
انتهای از اون کار (+18)
یه نفر بود (جوک +18)
اس ام اس مرگ و جدایی
ترول های خنده دار سری 1
شعر عاشقانه (1))(شعری پراز عشق)
تنهام (داستان عاشقانه)
سیاوش و نیوشا (داستان عاشقانه)
فکر نکن که به پایت می نشینم…
دخترِه عکس از پاش گذاشته
داستان عاشقانه (رنگ عشق)
داستان عاشقانه (شب عروسی)
اگر دخترا یا پسرا نبود چی میشد؟؟؟
دختر از پسر پرسید من خوشگلم ؟؟؟
واقعا بعضی از خانم های چقدر ساده ان خخخخخخ
برید حالشو ببرید خخخ
دختره ... !!!
داستانی از بخشندگی کوروش کبیر
اشکی که بی صداست(عکس)
کاش بودی . . .
ایســــــتــــاده ام …
کبریتـهای سـوخته هـمـ
خیلی دوستت دارم
این بند دل آدم کجاست؟؟
می گویند:خوش به حالت!
حوصله ام برفی ست!
اس ام اس شب یلدا جدید (003)
اس ام اس شب یلدا جدید (002)
اس ام اس به سلامتی جدید (01)
عجب ... خخخخخ
جوک باحال جدید (02
عکس های خنده دار (01)
جوک باحال جدید (01
داستان عاشقانه رسیدن به عشق
داستان عاشقانه دیوانگی عشق
داستان عاشقانه کوروش کبیر
داستان عاشقانه پیرمرد زیبا
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید

.: Weblog Themes By SlideTheme :.