وایی این دوتاجوک ترکونده خخخخ

ساخت كد آهنگ


سایت تفریح و سرگرمی تفریح روز



برای ورود به باحال ترین و با جنبه ترین های چت روم کلیک اینجا کنید
درباره ما
سلام به سایت جدیدترین اس ام اس ها عاشقانه بیاتو اس ام اس 7 خوش اومدی امیدوارم لحاظت خوب وخوشی رو در این سایت سپری کنید . برای پشتیبانی از ما اگه خواستید میتونیم تبادل بنر باهم داشته باشیم. منتظرم خبرتون هستم . بدورد. خوش بگذره.
جديدترين مطالب
آخرين مطالب
موضوعات
  • اس ام اس
  • اس ام اس آرزو
  • اس ام اس آشتی
  • اس ام اس انتظار
  • اس ام اس با موضوع خداوند
  • اس ام اس معرفت و به سلامتی
  • اس ام اس بارانی
  • اس ام اس بوسه
  • اس ام اس بی معرفتی
  • اس ام اس بی وفایی
  • اس ام اس تبریک ازدواج
  • اس ام اس تولد
  • اس ام اس سالگرد ازدواج
  • اس ام اس عید نوروز
  • اس ام اس تسلیت
  • اس ام اس تنهایی
  • اس ام اس تیکه دار
  • اس ام اس خداحافظی
  • اس ام اس خیانت
  • اس ام اس دلتنگی
  • اس ام اس دوستت دارم
  • اس ام اس رفاقتی
  • اس ام اس روز ازدواج
  • اس ام اس روز دختر
  • اس ام اس روز زن
  • اس ام اس روز پدر
  • اس ام اس روز مادر
  • اس ام اس روز نوجوان
  • اس ام اس سرکاری و خنده دار
  • اس ام اس سیزده به در
  • اس ام اس شب بخیر
  • اس ام اس شب یلدا
  • اس ام اس شکلک دار
  • اس ام اس صبح بخیر
  • اس ام اس ضد دختر
  • اس ام اس ضد پسر
  • اس ام اس عاشقانه
  • اس ام اس عید غدیر
  • اس ام اس عید فطر
  • اس ام اس عید قربان
  • اس ام اس غرور
  • اس ام اس فصل بهار
  • اس ام اس فوتبالی
  • اس ام اس ماه رمضان
  • اس ام اس ماه محرم
  • اس ام اس مهربانی
  • اس ام اس موفقیت
  • اس ام اس ناامیدی
  • اس ام اس نیمه شب
  • اس ام اس پ ن پ
  • اس ام اس پرسشی
  • اس ام اس چهار شنبه سوری
  • اس ام اس گرانی
  • اس ام اس ولنتاین
  • اس ام اس بی تربیتی
  • اس ام اس انحرافی
  • اس ام اس ضدحال
  • اس ام اس سربازی
  • اس ام اس لـــــری
  • اس ام اس تـــــرکی
  • اس ام اس رشـــتی
  • اس ام اس لات و لوت
  • اس ام اس غمگین
  • داستان
  • داستان آموزنده
  • داستان جالب
  • داستان عاشقانه
  • مطالب خواندنی
  • اشعار زیبا
  • اشعار عاشقانه
  • متن های عاشقانه
  • متن های زیبا
  • مطلب طنز
  • متن کارت عروسی
  • شعر عاشقانه غمگین
  • شکلک های متنوع برای زیبا سازی وبلاگ
  • تصاویر پ ن پ
  • تصاویر پ ن پ
  • اس ام اس و ومطالب ارسالی
  • مطلب ارسالی 1
  • آهنگ پیشواز ایرانسل
  • آهنگ پیشواز پ ن پ
  • احسان خواجه امیری
  • پویا بیاتی
  • حمید عسگری
  • رضا صادقی
  • علی عبدالمالکی
  • علی لهراسبی
  • محسن یگانه
  • مهدی احمدوند
  • مجیدخراطها
  • محسن چاووشی
  • شادمهر عقیلی
  • محمد علیزاده
  • مرتضی پاشایی
  • فریدون آسرایی
  • رضا صادقی
  • دانستنیها
  • آیا میدانید؟؟
  • دانستنیهای گوناگون
  • بیوگرافی خواننده ها
  • احسان خواجه امیری
  • آرش
  • امیرتتلو
  • افشین آذری
  • پویا بیاتی
  • حسین تهی
  • رضا پیشرو
  • رضا صادقی
  • بیژن مرتضوی
  • سیاوش قمشی
  • شهرام صولتی
  • شهرام شکوهی
  • شادمهر عقیلی
  • علی اصحابی
  • علی لهراسبی
  • علی عبدالمالکی
  • علی تکتا
  • علیرضا افتخاری
  • علیرضا روزگار
  • فریدون آسرایی
  • فرزاد فرزین
  • کامران و هومن
  • مهدی مقدم
  • محسن چاووشی
  • مجید خراطها
  • محسن یگانه
  • مهدی احمد وند
  • منصور
  • معین
  • مرتضی پاشایی
  • محمد علیزاده
  • یــــــــاس
  • ترفند های جالب
  • ترفند اینترنتی
  • ترفند گوشی
  • ترفند کامپیوتر
  • آموزش نرم افزار و کامپیوتر
  • آموزش فتوشاپ
  • آموزش ویندوز 7
  • آموزش ویندوز 8
  • نرم افزار کامپیوتر
  • مطالب جالب خواندنی
  • مطالب (1)
  • پست های فیسبوکی
  • قسمت 1
  • عکس های خنده دار
  • قسمت (1)
  • قسمت (2)
  • قسمت (3)
  • قسمت (4)
  • قسمت (5)
  • قسمت (6)
  • تک مطلب های خنده دار
  • قسمت (1)
  • قسمت (2)
  • قسمت (3)
  • تک مطلب های عاشقانه وغمگین
  • قسمت (1)
  • قسمت (2)
  • قسمت (3)
  • ترول های خنده دار
  • قسمت 1
  • قسمت 2
  • جوک فک و فامیله ماداریم؟
  • قسمت 1
  • قسمت 2
  • چیستان
  • قسمت 1
  • قسمت 2
  • قسمت 2
  • اس ام اس سنگین و معنی دار
  • قسمت 1
  • سکوت و عشق
  • قسمت (1)
  • اس ام اس سیگار
  • قسمت (1)
  • دانلود رمان های مختلف
  • قسمت (1)
  • عکس ها و فایل های خود سایت
  • قسمت (1)
  • مطالب با موضوع خدا
  • قسمت (1)
  • نویسندگان

    • )
    • )
    • mypanahgah.ir

    وایی این دوتاجوک ترکونده خخخخ


    يه بنده خدائي يه تيكه جور ميكنه اما جا نداشته ، خلاص هر چي اين در اون در ميكنه خونه خالي گيرش نمياد ، يه هو ميبينه يه تريلي گوشه خيابون پاركه ، خلاصه ميرن زير تريلي و تو حس بودن كـــــــــــــه ميبينه يكي زد سر شونش !!! طرف بر ميگرده ميبينه واي يه افسره است ميگه بله قربان چي شده ، سروانه ميگه شما اينجا دارين چي كار مي كنين ، يارو هول ميكنه ميگه هيچي قربان دارم روغن ماشين را عوض ميكنم ، سروانه ميگه عزيزم اولا روغن ماشين را از اين طرفي ميشن و عوض ميكننن نه اون طرفي ، دوماً تريلي نيم ساعته رفــته

    ----------------------------------------------------------------

    طرف شب عروسيش بوده خلاصه به داداش كوچيكش ميگه برو يه بسته كــرم از داروخونه بگير بيار .. آقا اين بچه ميره ميخره ميده دست داداش دوماده اونها هم ميرن تو حنجله ..... خلاصه مبينن يه ساعت شد نيومدن دوساعت شد سه ساعت شد يه روز شد ميبينن عروس دوماد نميان بيرون ، ميگن بابا اينها مگه چه كار ميكنن ، بچه ميگه من بگم من بگم ، ميزنن تو سر بچه ميگن وااااا ، بچه چه معني داره از اين حرفها بزنه ، خلاصه سرتون درد نيارم يه روز شد دو روز شد يه هفته شد مبينن نميان بيرون ، ميگن بچه تو كه ميدوني چرا نميان بيرون ،،، پسره ميگه راستش داداش گفت برو يه بسته كــرم بخر ، مغازه بسته بود من هم يه بسته چسب دوقلو خريدم بهش دادم

     

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392ساعت 1:38 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    چهارجوک باحالو خنده دار(چنبه داری بخون)


    يه روز صبح يه پيرزنه ميره كلانتري ميگه ديشب دزد اومده خونه ام و به من تجاوز كرده

    افسر مربوطه ازش مي پرسه مگه شما بيدار بودي

    پيرزنه ميگه : نه
    افسره ميگه : پس از كجا فهميدي بهت تجاوز شده
    پيرزنه ميگه : صبح كه بيدار شدم ديدم جيگرم خنك شده

    --------------------------------------------------------

    بهروز خالي بند يه زن حامله رادر اتوبوس ميبينه و به او ميگه : خانم اين چيه
    خانومه ميگه : معلومه بچه ام است ديگه
    بهروزه ميگه : دوستش داري
    خانومه : آره خوب، خيلي
    ميگه : پس چرا قورتش دادي

    --------------------------------------

    يه بچه ايي تازه بدنيا اومده بوده ، شير مامانشو نمي خورده ، هر زن ديگه اي هم آوردن ، فايده نداشته بچه شير اونا رو هم نمي خورده تا اينكه يه زن سياه ميارن بچه شيرشو مي

    خوره بابائه مي گه : آهان ، پدر سوخته ، تو شيركاكائو مي خواستي ما نمي دونستيم

    -----------------------------------------------


    آقا غلام تو اتوبوس كنار يه خانم چاقي نشسته بود يه نيگاه به خانومه كرد و گفت : راستي خانم اسم شما چيه
    خانمه گفت : غنچه

    آقا غلام گفت : شما وا بشين ديگه چي چي ميشيد

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392ساعت 1:37 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    سه تا جوک واقعا خنده دار (جنبه به خرج بده)

    تركه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر مدتيه كه احساس پوچي ميكنم! دكتره ميگه: يعني چي؟ تركه ميگه: مثلاٌ الان يك ساله ميدونم كه زنم خرابه.. ولي عين خيالم نيست! دكتره ميگه: خوب تو بعضي شرايط اين ميتونه طبيعي باشه. تركه ميگه: نه آقا دكتر، آخه دخترم هم تو كار هروئينه، ولي من خياليم نيست. دكتره ميگه: خوب اين هم دليل نميشه... تركه ميگه: نه آخه آقاي دكتر، الانم كه شما جلوم نشستين، انگار دارم با .كي....م حرف ميزنم

    ---------------------------------------------------------

    يه دفعه بامشاد داشته با پيچ گوشتي به ناف شكمش ور ميرفته يكهو پيچ شكمش باز ميشه باسنش مي افته

    -----------------------------------------------
    اول سرش را با تُف خيس ميكنيم .... بعد سيخش ميكنيم .... بعد ميكنيمش تو سوراخ ......... ما اينطوري سوزن را نخ ميكنيم شما چطوري ؟

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392ساعت 1:35 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    دوتا جوک خنده دار ..... خخخخخ

    يه بار يه بچه از باباش ميپرسه : بابائي وقتي شما با ماماني ميرفتين ماه عسل من هم بودم ، بابائه ميگه آره عزيزم تو هم بودي ... رفتني پيش من بودي ، برگشتني پيش مامانت


    --------------------------------------------------

    خانم معلمه سر كلاس از يه بچه تخسه مي پرسه:‌ اگه سه تا گنجشك سر يه شاخه درخت نشسته باشن،‌ بعد ما يكيشون رو با تير بزنيم، چند تا گنجشك رو درخت ميمونه؟ بچهه ميگه:‌ هيچي! معلمه ميگه: نخير دو تا ميمونه. بچهه ميگه: خوب اون دو تا هم از صداي تير فرار ميكنن ديگه.‌ معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه: جوابت درست نبود ولي از طرز فكرت خوشم اومد! بعد شاگرده ميگه:‌ خانم حالا ما يه سوال بپرسيم؟! معلمه ميگه :‌ بپرس. پسره‌ ميگه: اگه سه تا خانم تو خيابون بستني بخورن، اولي گاز بزنه، ‌دومي ليس بزنه و سومي ميك بزنه، كدومشون ازدواج كرده؟! معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه:‌ خوب معلومه،‌ سومي! بچهه ميگه:‌ نه...جوابتون درست نبود. اوني كه حلقه دستشه ازدواج كرده، ولي از طرز فكرت خوشم اومد

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392ساعت 1:33 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    دختره و پسره داشتن ... خخخ خعلی باحاله

    دختر و پسره داشتن با هم قايم باشك بازي ميكردند ، دختره به پسره ميگه تو چشم بگذار اونوقت من ميرم قايم ميشم ،

    اگه تونستي منو پيدا كني بغلم كن و بوسم كن ، اگه هم نتونستي منو پيدا كني من زير راه پله قايم شدم !

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392ساعت 1:32 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    کلمات منحرفی تند تند گفتن خنده دار

    تند تند بگو لره لوله را رفت ....خخخخخخخ

     

    تند تند بگو پست چی رفت پشت پست خونه .... خخخخخخخخخخخ

     

    تند تند بگو من عکاسم عکس میگیرم ..... قابل توجه پسرا مگه تو اینو داری هی داری به خودت میگی خخخخخخخ شوخی کردم باو ...

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392ساعت 1:29 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    هر کی زیر ما خوابیده ...

    هر كي زير ما خوابيده راضي بوده . . . . . . شما هم امتحان كنيد . . . . . . . . . . . . پتوي گلبافت

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در یک شنبه 22 دی 1392ساعت 1:27 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    به سلامتی دوست دختر آرمین خخخخخخ

    به سلامتی دوست دختر آرمین 2AFM

    که ولش کرد و رفت تا استعدادهای این جوون شکوفا بشه ، آورین

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در سه شنبه 10 دی 1392ساعت 1:47 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    اینو بخون بترک از خنده جاستین بیبر(+18)

    ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1994 ﺩﺭ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺑﺎ

    ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪ؟ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ

    ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻦ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺳﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻪ 19 ﺳﺎﻝ

    ﺩﺍﺭﺩ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﺎﻫﯿﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺩﮐﺘﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ

    ﺑﺎﻭﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﻋﺪﻡ ﭘﺮﯾﻮﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ

    ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ

    ﺁﻭﺭﺩ . ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺟﺴﻤﯽ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ

    ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﺶ ﻧﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﻼﻗﻪ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ

    ﺍﺵ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺨﺶ ﭼﻨﺪ ﻭﯾﺪﺋﻮ

    ﻣﻮﺯﯾﮏ ﺩﺭ ﯾﻮﺗﯿﻮﺏ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﺗﯽ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ

    .

    .

    ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺟﺎﺳﺘﯿﻦ ﺑﯿﺒﺮ " ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯿم

    =))))))))))))))

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: اینو بخون بترک از خنده جاستین بیبر(+18),

    + نوشته شده در سه شنبه 10 دی 1398ساعت 1:40 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    یکی از بچه محلامون (+18) بدو بدو بیا فقط جنبه داشته باش

    یکی‌ از بچه محلامون ازدواج کرده بود .. بعـدِ یه هفته طلاق گرفت!

    بهش گفتیم چی‌ شد طلاق گرفتی‌ به این زودی؟

    دیدیم زنش سوتی داده فضایی!

    پسره تعریف میکرد همون هفته اول بعد از چند بار عشق بازی

     یه بار بهش گفت بیا از پشت س..س کنیم ، زنه گفت 

    نـــــه تو رو خـــدا ! هروقت از پشت س..س کردم یه هفته دل درد گرفتم

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: یکی از بچه محلامون (+18) بدو بدو بیا فقط جنبه داشته باش,

    + نوشته شده در سه شنبه 10 دی 1392ساعت 1:38 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    قبل دادن رعایت کنید؟ (+18 جنبه داری برو بخون)

     قبل دادن رعایت کنید:

    1 حمام 

    2.شورت نو

    3.بوی خوش 

    4.لباس راحت 

    .

    .

    5.یه فنجان قهوه

     6.غذای سبک

    چه با علاقه دنبال میکنی. میخوای بدی !؟

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: قبل دادن رعایت کنید؟ (+18 جنبه داری برو بخون),

    + نوشته شده در سه شنبه 10 دی 1392ساعت 1:37 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺮﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺑﺰﻧﻦ...(خنده دار+18)

    ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺮﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺑﺰﻧﻦ...

    ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻦ ﺑﺠﺎﯼ ﮔﺎﻭ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺗﻮﯼ ﺑﺎﻧﮏ ﯾﻪ ﯾﺨﭽﺎﻝ

    ﺑﺰﺭﮒ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ...

    ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻦ ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﻇﺮﻑ

    " ﻓﺮﻧﯽ " ﺗﻮﯼ ﯾﺨﭽﺎﻟﻪ

    ﻣﯽ ﺷﯿﻨﻦ ﯾﻪ 10 20 - ﺗﺎ ﻇﺮﻑ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻥ...

    ﯾﻬﻮ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻄﻤﺌﻨﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺎﻧﮑﻪ ؟؟؟؟

    ﺍﻭﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﻣﯽ ﺩﻭﺋﻪ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﻧﻪ

    ﻣﯿﺎﺩ ...

    ﻣﯿﮕﻪ : ﺁﺁﺁﺁﺭﻩ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪ " ﺑﺎﻧﮏ ﺍﺳ ﭙﺮﻡ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺮﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺑﺰﻧﻦ, , , (خنده دار+18),

    + نوشته شده در سه شنبه 10 دی 1398ساعت 1:33 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    قسمتی از سفرنامه (+18)

    قسمتی از سفر نامه مارکوپولو:

    شبی از شهری به نام قزوین میگذشتیم....

    بگذریم...

    خدا لعنتشان کند !

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: قسمتی از سفرنامه (+18),

    + نوشته شده در سه شنبه 10 دی 1392ساعت 1:29 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    خانومه (+18)

    ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺳﺮﻗﯿﻤﺖ ﺧﻮﻧﻪ ﭼﮏ ﻭ ﭼﻮﻧﻪ ﻣﯿﺰﺩﻩ!

    ﺑﻨﮕﺎﻫﯿﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﺣﺎﺝ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ !!!!!!!!!!

    ﺗﻮﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺳﺮ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ! ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ...

    ﮐﺎﺭﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ

    =)))))))

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: خانومه (+18),

    + نوشته شده در سه شنبه 10 دی 1392ساعت 1:28 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    انتهای از اون کار (+18)

    انتهای از اون کار :))

    .

    1- دختر انگلیسی : عالی بود

    2- دختر آلمانی : مرسی عزیزم 

    3- دختر ایرانی : به کسی نگی ها :)))

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: انتهای از اون کار (+18),

    + نوشته شده در سه شنبه 10 دی 1392ساعت 1:25 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    یه نفر بود (جوک +18)

    یه نفر بود هروقت می شنید یکی مرده می گفت: "ک ون لقش"

     تا اینکه خودش مرد و اهالی محل جمع شدند برن سرقبرش 

    که بگن: "ک ون لقت" اما با کمال حیرت دیدن روی قبرش نوشته:

     "ما که رفتیم زین جهان، ک ون لق دیگران".

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: یه نفر بود (جوک +18),

    + نوشته شده در سه شنبه 10 دی 1398ساعت 1:22 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    اس ام اس مرگ و جدایی

    اس ام اس مرگ و جدایی

    SMS Marg Jodayi

    ای کاش گذر زمان در دستانم بود

    آنوقت لحظه های با تو بودن را

    آنقدر طولانی می کردم که برای بی تو بودن دیگر وقتی نمی ماند

    اس ام اس مرگ و جدایی

    SMS Marg Jodayi

    من امشب از فراق یار می گریم

    بسان عاشقان زار می گریم

    رفیق نیمه راه شد یار دیرینم

    دلم افسرده است بسیار می گریم

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در دو شنبه 9 دی 1398ساعت 19:43 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    ترول های خنده دار سری 1


    خعلی باحاله هیچکدومشو از دست نده خخخخخخخخخخخخ

    راستی تشکر هم یادت نره فدامدا














    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: ترول های خنده دار سری 1,

    + نوشته شده در دو شنبه 9 دی 1398ساعت 16:7 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    شعر عاشقانه (1))(شعری پراز عشق)





    عشـق یعنـی...!

    عشق یعنی مستی و دیوانگی



    عشق یعنی با جهان بیگانگی
    عشق یعنی شب نخفتن تا سحر



    عشق یعنی سجده با چشمان تر
    عشق یعنی سر به دار آویختن



    عشق یعنی اشک حسرت ریختن
    عشق یعنی درجهان رسوا شدن



    عشق یعنی سُست و بی پروا شدن
    عشق یعنی سوختن با ساختن



    عشق یعنی زندگی را باختن
    عشق یعنی انتظار و انتظار



    عشق یعنی هرچه بینی عکس یار
    عشق یعنی دیده بر در دوختن


    عشق یعنی در فراقش سوختن
    عشق یعنی لحظه های التهاب



    عشق یعنی لحظه های ناب ناب
    عشق یعنیبا پرستو پر زدن



    عشق یعنی آب بر آذر زدن
    زیباترین شعر عاشقانه



    عشق یعنی، سوز نَی، آه شبان
    عشق یعنی معنی رنگین کمان



    عشق یعنی شاعری دل سوخته
    عشق یعنی آتشی افروخته



    عشق یعنی با گلی گفتن سخن
    عشق یعنی خون لاله بر چمن



    عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
    عشق یعنی رسم دل بر هم زدن



    عشق یعنی یک تیمم,یک نماز
    عشق یعنی عالمی راز و نیاز

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: شعر عاشقانه (1))(شعری پراز عشق) ,

    + نوشته شده در دو شنبه 9 دی 1398ساعت 16:4 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    تنهام (داستان عاشقانه)


    یه روز بهم گفت:
    «می‌خوام باهات دوست باشم؛آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
    بهش لبخند زدم و گفتم:
    «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
    یه روز دیگه بهم گفت:
    «می‌خوام تا ابدباهات بمونم؛ آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
    بهش لبخند زدم و گفتم:
    «آره می‌دونم فكر خوبیه.من هم خیلی تنهام»
    یه روز دیگه گفت:
    «می‌خوام برم یه جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی نباشه
    بعد كه همه چیز روبراه شد تو هم بیا آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
    بهش لبخند زدم و گفتم:
    «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
    یه روز تو نامه‌ش نوشت:
    «من اینجا یه دوست پیدا كردم آخه می‌دونی؟من اینجا خیلی تنهام»
    براش یه لبخند كشیدم وزیرش نوشتم:
    «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
    یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت:
    «من قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی كنم آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام»
    براش یه لبخند كشیدم و زیرش نوشتم:
    «آره می‌دونم فكر خوبیه من هم خیلی تنهام»
    حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی خوشحالم
    و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که نمی دونه
    (من هنوز هم خیلی تنهام)

    
    
    
    
    


    + نوشته شده در دو شنبه 9 دی 1398ساعت 16:3 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    سیاوش و نیوشا (داستان عاشقانه)


    سیاوش همانطور که قاضی داشت حرف می زد سرش تو موبایلش بود و انگار داشت اس ام اس بازی می کرد !
    اومده بودند طلاق بگیرند ، نیوشا ساکت بود !
    قاضی توی این یک ماهی که پرونده در جر یان بود تمام سعیش را کرده بود که مانع از جدایی شان بشود . . .
    ولی نیوشا مدام فکر می کرد که سیاوش دوستش ندارد !
    اما سیاوش می گفت : داره بچه بازی در میاره !
    ادامه داستان در ادامه مطلب
    من اگه یه نوار خالی از صدای خودم ضبط کنم که توش همش بگم : “دوستت دارم،دوستت دارم” و تا شب بذارم این گوش بده . . .
    وقتی شب برگردم همون دم در میگه دوستم داری ؟ ! بریدم آقای قاضی ! بریدم . . .
    نیوشا فقط ۱۹ سال داشت و ۸ سال از سیاوش کوچکتر بود و شاید همین فاصله سنی اختلافشان را تشدید می کرد!
    توی این یک سالی که ازدواج کرده بودند،سیاوش همه سعیش را کرده بود که نیوشا این افکار را از خودش دور کند ولی فایده ای نداشت !
    روز به روز بدتر می شد و اختلاف هایشان بیشتر. . .
    تا اینکه دیدند زندگی هر روزه زیر یک سقف با دعوا دارد هر دویشان را پیر و خسته می کند !
    به همین خاطر تصمیم به طلاق گرفته بودند . . .
    سیاوش همچنان داشت اس ام اس می داد که قاضی برگشت و گفت : آقای محترم ! پنج دقیقه به اینجا گوش کنید !
    اون گوشی رو بزارید کنار ! دارم دفتر زندگی مشترکتون رو می بندم،اونوقت شما هی سرت تو گوشیته ؟ !
    این را که گفت سیاوش هول شد و اس ام اس را هول هولکی فرستاد !
    داشت با نیما دوستش اس ام اس بازی می کرد ؛ نیما داشت سعی می کرد که سیاوش را از طلاق منصرف کند . . .
    ناگهان صدای گوشی نیوشا آمد ! دستش را برد توی کیفش و با تعجب پیامکی را که رسیده بود خواند :
    چیکارش کنم نیما ؟ من عاشقشم ، ولی وقتی نمی خواد باورم کنه میزارم بره ، شاید وقتی ازم جدا بشه خوشبخت تر زندگی کنه !
    الان کنارمه ، دلم میخواد بهش بگم نیوشا طلاق نگیریم ! دلم میخواد فریاد بزنم بخدا عاشقتم دوستت دارم ، ولی . . .
    بلافاصله چشمهای نیوشا برق زد و با صدایی لرزان گفت :
    آقای قاضی ! خواهش می کنم یه لحظه دست نگهدارید ! من ، من می خوام با سیاوش بمونم و دوباره با عشق زندگی کنم !
    .
    .
    .
    * قاضی سیاوش را هول کرده بود و او به جای نیما اس ام اس را برای نیوشا که اسمشان کنار هم بود اشتباهی فرستاده بود !
     
    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: سیاوش و نیوشا (داستان عاشقانه),

    + نوشته شده در دو شنبه 9 دی 1398ساعت 15:59 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    فکر نکن که به پایت می نشینم…

    فکر نکن که به پایت می نشینم
    بلند میشوم، آرام چرخی میزنم و مطمئن میشوم که نیستی
    بعد برمیگردم سَرِ جایم، سرم را میگذارم روی زمین و می میرم

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: اس ام اس مرگ,SMS مرگ,دانلود اس ام اس مرگ,اس ام اس جديد مرگ,تازه ترين اس ام اس مرگ,اس ام اس مناسبت مرگ,اس ام اس جديد مرگ,سئس مرگ,دانلود مرگ,دانلود اس ام اس مرگ,دانلود کتاب مرگ,دانلود کتاب موبايل مرگ,دانلود کتاب هاي مرگ,دانلود برنامه اس ام اس مرگ,,

    + نوشته شده در پنج شنبه 5 دی 1398ساعت 12:35 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    دخترِه عکس از پاش گذاشته

    دخترِه عکس از پاش گذاشته


    فقط ناخن هاش معلومه

    کامنت پسر‌ها :

    1- از ناخن‌هات معلومه خیلی‌ آدم آروم و مهـربونی هستی

    2- ناخن‌هات تو حــــــــــــــلقومم

    3- خیلی‌ قشنگ بود با اجازه شرش می‌کنم

    4- فـــــــــــــدات شم پاهات یه چیزی میخواد به آدم بگه

    5- چه عاشـــــــــــــقانه :) ))))

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: دخترِه عکس از پاش گذاشته,

    + نوشته شده در پنج شنبه 5 دی 1398ساعت 11:58 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    داستان عاشقانه (رنگ عشق)

    دختري بود نابينا
    که از خودش تنفر داشت
    که از تمام دنيا تنفر داشت
    و فقط يکنفر را دوست داشت
    دلداده اش را
    و با او چنين گفته بود
    « اگر روزي قادر به ديدن باشم
    حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم
    عروس **** گاه تو خواهم شد »


    و چنين شد که آمد آن روزي
    که يک نفر پيدا شد
    که حاضر شود چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد
    و دختر آسمان را ديد و زمين را
    رودخانه ها و درختها را
    آدميان و پرنده ها را
    و نفرت از روانش رخت بر بست


    دلداده به ديدنش آمد
    و ياد آورد وعده ديرينش شد :
    « بيا و با من عروسي کن
    ببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »


    دختر برخود بلرزيد
    و به زمزمه با خود گفت :
    « اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ »
    دلداده اش هم نابينا بود
    و دختر قاطعانه جواب داد:
    قادر به همسري با او نيست


    دلداده رو به ديگر سو کرد
    که دختر اشکهايش را نبيند
    و در حالي که از او دور مي شد گفت
    « پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي »

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: داستان عاشقانه (رنگ عشق),

    + نوشته شده در سه شنبه 3 دی 1398ساعت 13:3 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    داستان عاشقانه (شب عروسی)

    شب عروسیه، آخره شبه ،
    خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر
    شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از
    نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم
    ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر
    مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک
    زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش
    لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه
    کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را
    که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و
    می خونه :


    سلام عزیزم. دارم برات
    نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو
    تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم
    میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم
    تونستم باهات حرف بزنم.


    دیدی بهت گفتم
    باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم
    چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ،
    یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم
    تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو
    با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند.
    علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند
    سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از
    جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که
    دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون،
    یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون
    بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد
    بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.



    یادمه روزی که بابام
    خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه
    کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی
    که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم
    گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من
    نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما
    را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود
    که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه
    تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو
    از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم
    ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین
    جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش
    بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم
    دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می
    لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….




    پدر مریم نامه تو
    دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه.
    سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش
    شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه
    نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو
    هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه
    کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو
    برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده
    بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه
    دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ
    دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم
    اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: داستان عاشقانه (شب عروسی),

    + نوشته شده در سه شنبه 3 دی 1398ساعت 13:1 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    اگر دخترا یا پسرا نبود چی میشد؟؟؟


    اگه دخـــتــــــــــــرا و یـــــــا پســــــــــــــــــرا نبودن چی می شد

     

    اگه  پســـــــــــــــــــرا نبودن چی می شد ؟؟؟ 

    . دیگه کی بود که بره واسه خونه نون بخره؟ 

    .دیگه کی بود که دخترا تحویلش نگیرن؟

    .دیگه کی بود که ۲ سال بیمزد کارکنه و بره سربازی؟

    .دیگه کی بود که جوراباش عین دهنش بد بو باشه؟ 

    .دیگه کی بود که هی شماره بده و منتظر بمونه؟ 

    .دیگه کی مامانا رو دق می داد؟

    .اگه پسرا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش؟ 

    .
    دیگه کی تو دانشگاه استاد روضایع می کرد؟

    .اگه پسرا نبودن کی اشغالا رو می ذاشت جلوی در؟

    .کی شهریور میومد مدرسه؟

    و.....

    اگهدخـــتــــــــــــرا نبودن چی می شد؟؟؟

    دیگه کی بود که پسر ها سرکار بذاره؟

    دیگه کی بود که قشنگ باشه عزیز باشه؟

    .دیگه کی جیغ بنفش می کشید ؟

    دیگه کی عید نوروز پسته و فندقای سربسته رو میریخت تو ظرفت؟

    .دیگه تلفن رومیسوزند ؟ 
    .دیگه کی بود که پسرا دقه به دقه مزاحم و آویزونش باشن؟

    .دیگه کی بودکه عین لاک پشت رانندگی کنه ؟

    و.....

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: اگر دخترا یا پسرا نبود چی میشد؟؟؟,

    + نوشته شده در دو شنبه 2 دی 1398ساعت 18:18 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    دختر از پسر پرسید من خوشگلم ؟؟؟

    http://rozup.ir/up/up_bia2sms7/Pictures/love/new2/Asheg7.jpg

    دختر از پسر پرسید:من خوشگلم؟گفت نه.گفت دوسم داری؟گفت نوچ.

    گفت اگه بمیرم واسم گریه میکنی؟گفت اصلا.دختر چشاش پراشک شد هیچی نگفت.پسر بغلش کرد و گفت:تو خشگل نیستی زیبا ترین هستی.ترو دوست ندارم چون عاشقت هستم.اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم.چون منم میمیرم

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: دختر از پسر پرسید من خوشگلم ؟؟؟,اس ام اس عاشقانه,SMS عاشقانه,دانلود اس ام اس عاشقانه,اس ام اس جديد عاشقانه,تازه ترين اس ام اس عاشقانه,اس ام اس مناسبت عاشقانه,اس ام اس جديد عاشقانه,سئس عاشقانه,دانلود عاشقانه,دانلود اس ام اس عاشقانه,دانلود کتاب عاشقانه,دانلود کتاب موبايل عاشقانه,دانلود کتاب هاي عاشقانه,دانلود برنامه اس ام اس عاشقانه,,

    + نوشته شده در دو شنبه 2 دی 1398ساعت 18:11 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    واقعا بعضی از خانم های چقدر ساده ان خخخخخخ

    شوهری یک پیامک به همسرش ارسال کرد:

    سلام. من امشب دیر میام خونه. لطفاً همه لباسهای کثیف من رو بشور و غذای مورد علاقه ام رو درست کن.

    ولی پاسخی نیومد!

    پیامک دیگری فرستاد:

    راستی! یادم رفت بهت بگم که حقوقم اضافه شده و آخر ماه میخوام برات یه ماشین بخرم.

    همسر:
    وای خدای من! واقعاً؟ 

    شوهر :
    نه، میخواستم مطمئن بشم که پیغام اولم به دستت رسیده :))

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: واقعا بعضی از خانم های چقدر ساده ان خخخخخخ,اس ام اس خنده دار,SMS خنده دار,دانلود اس ام اس خنده دار,اس ام اس جديد خنده دار,تازه ترين اس ام اس خنده دار,اس ام اس مناسبت خنده دار,اس ام اس جديد خنده دار,سئس خنده دار,دانلود خنده دار,دانلود اس ام اس خنده دار,دانلود کتاب خنده دار,دانلود کتاب موبايل خنده دار,دانلود کتاب هاي خنده دار,دانلود برنامه اس ام اس خنده دار,,

    + نوشته شده در دو شنبه 2 دی 1398ساعت 17:58 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    برید حالشو ببرید خخخ

    فیزیک خیلی آسونتر میشد، اگه به جای سیب، خود درخت رو نیوتن افتاده بود...!نیشخندقهقهه

    گاج منتشرکرد:

    اولی ها، دومی ها، سومی ها، کنکوری ها...

    خــــــاک تو سرتــون با این وضع درس خوندنتون !! :|

    خندهنیشخندقهقهه

     

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: برید حالشو ببرید خخخ,اس ام اس خنده دار,SMS خنده دار,دانلود اس ام اس خنده دار,اس ام اس جديد خنده دار,تازه ترين اس ام اس خنده دار,اس ام اس مناسبت خنده دار,اس ام اس جديد خنده دار,سئس خنده دار,دانلود خنده دار,دانلود اس ام اس خنده دار,دانلود کتاب خنده دار,دانلود کتاب موبايل خنده دار,دانلود کتاب هاي خنده دار,دانلود برنامه اس ام اس خنده دار,,

    + نوشته شده در دو شنبه 2 دی 1398ساعت 17:46 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    دختره ... !!!

    دختره نوشته : “مرد موجودیست تنوع طلب که با داشتن زنی زیبا به میمون هم چشمک میزند.!!!”
    یکی زیر کامنتش ۱ چشمک گذاشته بود و نوشته بود: “فعلا داشته باش تا بعد


    پسره با این که خیلی بی شعور بوده ولی خوب حال این دختر فیس فیسو رو گرفته
    دمش جیز

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: دختره , , , !!!,

    + نوشته شده در دو شنبه 2 دی 1398ساعت 17:41 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    داستانی از بخشندگی کوروش کبیر

    روزی که کوروش وارد شهر صور شد یکی از برجسته ترین کمانداران سرزمین فینیقیه (که صور از شهرهای آن بود) تصمیم گرفت که کوروش را به قتل برساند.

    آن مرد به اسم "ارتب" خوانده می شد و برادرش در یکی از جنگ ها به دست سربازان کوروش به قتل رسیده بود.

    کوروش در آن روز به طور رسمی وارد صور شده بود و پیشاپیش او،

     

     

    بقیه در ادامه ی مطلب ....

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: داستانی از بخشندگی کوروش کبیر,

    + نوشته شده در یک شنبه 1 دی 1398ساعت 14:6 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    کاش بودی . . .

    کاش بودی . . .

     

    وقتـی بغض مـی کردم . . .

     

    فقطـ بغلم مـیکردی و مـیگفتـی . .

     

    ببینم چشمـــــاتو . . . منـــــو نگاه کـن . . .

     

    اگه گریــه کنـی قهـــــر مـیکنم میرمـــــا . . .!

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: کاش بودی , , , ,اس ام اس دلتنگي,SMS دلتنگي,دانلود اس ام اس دلتنگي,اس ام اس جديد دلتنگي,تازه ترين اس ام اس دلتنگي,اس ام اس مناسبت دلتنگي,اس ام اس جديد دلتنگي,سئس دلتنگي,دانلود دلتنگي,دانلود اس ام اس دلتنگي,دانلود کتاب دلتنگي,دانلود کتاب موبايل دلتنگي,دانلود کتاب هاي دلتنگي,دانلود برنامه اس ام اس دلتنگي,,

    + نوشته شده در یک شنبه 1 دی 1392ساعت 11:46 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    کبریتـهای سـوخته هـمـ

    کبریتـهای سـوخته هـمـ ،

    روزی درختـ های شـادابی بـوده اند!

    مثل مـا ،

    که روزگـاری می خنـدیدیـمـ

    قبـل از اینـکه عـشق روشنـمان کنـد

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: کبریتـهای سـوخته هـمـ,

    + نوشته شده در یک شنبه 1 دی 1392ساعت 11:38 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    خیلی دوستت دارم

     

    دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود..
     
    یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند

    موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید
     
    صبح وقت مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده…
     
    دختره شوکه شد و چشم پر از اشک

    بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت..
     
    پسره نوشته بود… تصادف کردم

    با مشکل خودم را رساندم دم در خونتون

    لطفا بیا پائین میخوام برای آخرین بار ببینمت…

    «خیلی خیلی دوستت دارم»
    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: خیلی دوستت دارم, اس ام اس اس ام اس عاشقانه , SMS اس ام اس عاشقانه , دانلود اس ام اس اس ام اس عاشقانه , اس ام اس جديد اس ام اس عاشقانه , تازه ترين اس ام اس اس ام اس عاشقانه , اس ام اس مناسبت اس ام اس عاشقانه , اس ام اس جديد اس ام اس عاشقانه , سئس اس ام اس عاشقانه , دانلود اس ام اس عاشقانه , دانلود اس ام اس اس ام اس عاشقانه , دانلود کتاب اس ام اس عاشقانه , دانلود کتاب موبايل اس ام اس عاشقانه , دانلود کتاب هاي اس ام اس عاشقانه , دانلود برنامه اس ام اس اس ام اس عاشقانه , ,

    + نوشته شده در یک شنبه 1 دی 1398ساعت 1:15 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    این بند دل آدم کجاست؟؟

     
    خدایـــــا

    این بند دل آدم کجاست؟؟

    ک گاهی با یک

    اسم..

    نگاه..

    با حضور یک نفر..

    و یا با یک لبخند “پاره میشود”
    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: این بند دل آدم کجاست؟؟,

    + نوشته شده در یک شنبه 1 دی 1398ساعت 1:8 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    می گویند:خوش به حالت!

    می گویند:

    خوش به حالت!

    از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی…!

    نمی دانند بعضی دردها

    کمر خم می کنند، نه ابرو…

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: می گویند:خوش به حالت!,

    + نوشته شده در یک شنبه 1 دی 1392ساعت 1:5 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    حوصله ام برفی ست!

     

    حوصله ام برفی ست!

    با یک عالمه قندیل دلتنگی,

    از گوشه های دلم آویزان!

    آهای!

    کافی ست ” کمی “ها  کنی که ” آب”شوم!…
    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: حوصله ام برفی ست!,

    + نوشته شده در یک شنبه 30 آذر 1392ساعت 14:43 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    اس ام اس شب یلدا جدید (003)


    جوجو یلدات مبارک

    ********** اس ام اس شب یلدا **********

    محفل آریاییتان طلایی ، دلهایتان دریایی ، شادیهایتان یلدایی ، پیشاپیش مبارک باد این شب اهورایی
    روی گل شما به سرخی انار

    ********** اس ام اس شب یلدا **********

    شب یلدا شب بزم و سرور است / شبی طولانی و غمها بدور است
    شباهنگام تا وقت سحرگاه / بساط خنده و شادی چه جوراست
    یلدا مبارک

    ********** اس ام اس شب یلدا **********

    شب یلدا همیشه جاودانی است / زمستان را بهارزندگانی است
    شب یلدا شب فر و کیان است / نشان از سنت ایرانیان است
    یلدا مبارک

     

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: اس ام اس شب یلدا جدید (003),

    + نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392ساعت 14:39 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    اس ام اس شب یلدا جدید (002)

     


    اس ام اس شب یلدا
    میان دوستـــان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک!
    برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گــــــل! مبارک!
     
    ********** اس ام اس شب یلدا **********

    توی سرمای این شب طولانی به فکر بی خانه مان هایی که چشم میزنند
    زودتر صبح بشه هم هستی ؟
     
    ********** اس ام اس شب یلدا **********

    شادیتون ۱۰۰ شب یلدا دلتون قد یه دریا توی این شبای سرما یادتون همیشه با ما
    یلدا مبارک . . .
     
    ********** اس ام اس شب یلدا **********

    روی گل شما به سرخی انار ، شب شما به شیرینی هندوانه ، خندتون مانند پسته و
    عمرتون به بلندی یلدا . شب یلدا مبارک . . .
     
    ********** اس ام اس شب یلدا **********

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: اس ام اس شب یلدا جدید (002),اس ام اس شب یلدا جدید (001),

    + نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392ساعت 14:33 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    اس ام اس به سلامتی جدید (01)

    به سلامتی پسری که:
    10
    سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت
    20
    سالش شد زد تو گوشش هیچی نگفت
    30
    سالش شد زد زیر گوشش زد زیر گریه باباش گفت چرا گریه میکنی؟
    گفت آخه اون روزا که میزدی دستت نمیلرزید.,.
    .
    .
    .
    به سلامتی کسایی که به پای هم پیر شدن ولی از هم سیر نشدن
    .
    .
    .
    به سلامتی میخی که هرچی تو سرش زدن خم نشد
    .
    .
    .
    به سلامتی رفیق که آخرش فقط رفاقتاست که می مونه
    .

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: اس ام اس به سلامتی جدید (01),

    + نوشته شده در سه شنبه 26 آذر 1398ساعت 14:26 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    عجب ... خخخخخ

    میخـــــــوام اگه قســـمت بشـــــه تــــــو اینجــــا یه آبمیـــــــــوه فروشــــی بــــاز کنــــــم...

    چـــــــون 50 ٪ دوستـــــــــــان نقــش هـــــــویـــج رو دارن. (بابا حداقل یه نظری چیزی بده)

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: عجب , , , خخخخخ,

    + نوشته شده در سه شنبه 26 آذر 1398ساعت 14:25 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    جوک باحال جدید (02

     

     

     

     

    باور می کنید من تا همین چند وقت پیش فک میکردمGf مخفف گوجه فرنگیه

    .

    نگو ینی دوست دختر ... !!!

     

    ***************

    الان که نه کولرا روشنن و نه بخاری..باباها نمی دونن دقیقا باید چیکارکنن...

    هی الکی توخونه راه میرن و در کابینتارو بازوبسته می کنن :D

    ***************

    تو اسپانیا 30 % ازدواجا ازطریق فیسبوک

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    ولی تو ایران بعده 3 ماه که بادختره چت میکنن تازه می فهمن پسر بوده.. :|

    ***************

    ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻮﻣﻬﺎﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺗﻪ ﯾﮏ ﮐﺮﺑﺎﺳﻨ

    ﻧﺎﻣﻮﺳـــــــﺎً

    ﻭﺍﺳﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺒﺎﺱ ﻗﺎﺩﺭﯼ

    ﺑﺎ ﺟﻮﺭﺝ ﮐﻠﻮﻧﯽ

    ﯾﮑـــــــﯿﻪ !!!!! ؟

    ***************

    اعتراف می کنم یکی ازتفریحاتم اینه که توی میهمانیهای رسمی ... به دوستانروبه روییم پیام میفرستم :خشتک شلوارت پارست ...! امتحان کنیدطرف حداقل پنج کیلوکم می کنه ... ! :D

    **************

    گشت ارشاد:آقا باشما چه نسبتی داره؟

    دختر: برام کارت شارژ میخره :))

    **************

    طریقه روانی کردن دخترا بادو حرکت :

    ازشون عکس بگیرید ...

    عکس رو بهشون نشون ندید ...!!!

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: جوک باحال جدید (02,

    + نوشته شده در سه شنبه 26 آذر 1398ساعت 14:18 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    عکس های خنده دار (01)

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: عکس های خنده دار (01),

    + نوشته شده در سه شنبه 26 آذر 1398ساعت 14:13 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    جوک باحال جدید (01

     

    اینا که تو انتخابات رای ندادن ولی الان دارن هوار میکشن و میرقصن حکم همونا هستن که روزه نمیگیرن ولی سر سفره افطار دو لپی می لنبونن :|

    وقتی داری درس میخونی تازه میفهمی بحث های شبکه4 هم  مفید و سودمند هستند.
    تو ایران میشه از هوا ی خالی پول در اورد

    .

    .

    .

    .

    با فروش چیپس خخخخخخخ



    رفتم از عابربانک پول بگیرم میگه : در حال حاضر دستگاه حاضر به ارائه سرویس نمیباشد .

    بعد مینویسه : آیا درخواست دیگری دارید؟!

    آره سلام ما رو هم به عمت برسون!


    دخدره نوشته "نرو!!
    دردناک ترین التماس دنیاست !! :'(
    اما به نظر من نرو یکی از بهترین نرم افزارهای رایت سی دیه !! :|


     موقع استفاده از خود پرداز بعضیا آنچنان بهت زل میزنن که مجبوری به جای5تومن.

    10تومن برداری که آبروت نره!!!

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: جوک باحال جدید (01,

    + نوشته شده در سه شنبه 26 آذر 1398ساعت 13:51 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    داستان عاشقانه رسیدن به عشق

    شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
     
     
    سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
     

     دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.
     
    یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….
     
    پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…
    می کشند .

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: داستان عاشقانه رسیدن به عشق,

    + نوشته شده در سه شنبه 26 آذر 1398ساعت 13:49 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    داستان عاشقانه دیوانگی عشق

    زمان های قديم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.

    ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک!

    ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم!

    چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند.

    ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... !

    همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند.

    نظافت خودش را به شاخ ماه آويزان کرد.

    خيانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد.

    اصالت به ميان ابر ها رفت.

    هوس به مرکز زمين راه افتاد.

    دروغ که می گفت به اعماق کوير خواهد رفت٬ به اعماق دريا رفت.

    طعم داخل يک سيب سرخ قرار گرفت.

    حسادت هم رفت داخل يک چاه عميق.

    آرام آرام همه قايم شده بودند و

    ديوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ ...

    اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود.

    تعجبی هم ندارد. قايم کردن عشق خيلی سخت است.

    ديوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزديک می شد٬ که عشق رفت وسط يک دسته گل رز آرام نشت.

    ديوانگی فرياد زد: دارم ميام. دارم ميام ...

    همان اول کار تنبلی را ديد. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قايم شود.

    بعد هم نظافت را يافت. خلاصه نوبت به ديگران رسيد. اما از عشق خبری نبود.

    ديوانگی ديگر خسته شده بود که حسادت حسوديش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.

    ديوانگی با هيجان زيادی يک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد.

    صدای ناله ای بلند شد.

    عشق از داخل شاخه ها بيرون آمد٬ دست هايش را جلوی صورتش گرفته بود و از بين انگشتانش خون می ريخت.

    شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود.

    ديوانگی که خيلی ترسيده بود با شرمندگی گفت

    حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟

    عشق جواب داد: مهم نيست دوست من٬ تو ديگه نميتونی کاری بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از اين به بعد يار من باش.

    همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم.

    و از همان روز تا هميشه عشق و ديوانگی همراه يکديگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند .

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: داستان عاشقانه دیوانگی عشق,

    + نوشته شده در سه شنبه 26 آذر 1398ساعت 13:38 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    داستان عاشقانه کوروش کبیر

    دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم....

     کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من

     زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک

    برگشت و دید کسی‌ نیست. کوروش گفت:اگر عاشق

     بودی پشت سرت را نگاه نمی‌کردی

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: داستان عاشقانه کوروش کبیر,

    + نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1398ساعت 19:4 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"

    داستان عاشقانه پیرمرد زیبا

     

    پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد
    پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی
    دوستدار تو پدر
    پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد
    پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام
    ۴ صبح فردا ۱۲ نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند
    پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
    پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم

    هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید
    مانع ذهن است . نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید.

    
    
    
    
    


    برچسب‌ها: داستان عاشقانه پیرمرد زیبا ,

    + نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1398ساعت 19:0 توسط Mohammad
    لطفا در مورد اين مطلب نظر بزاريد"
    صفحات ديگر وبلاگ:<>

    صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 68 صفحه بعد

    جدیدترین مطالب
    مطالب ویژه
    بنر سایت
    بـــــــــــنر سایت
    

    60*468
    امکانات

    RSS

    POWERED BY
    MyPanahGah