در شلوغی و ازدحام سالن قدم میزد، در نگاهش فریادها نهفته، خم شد بندکفشش را محکم بست، هرلحظه آماده ی نبرد بود، گهگاهی هم فکرخودکشی به سرش میزد، او کسی نبود جزغضنفر که درعروسی بهش نوشابه نرسیده بود.
![]()
بنر سایت baner site 60*468 بنر سایت 2 baner site2
![]()
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قسمت (2) ، ،
برچسبها:
تاريخ : پنج شنبه 25 مهر 1398برچسب:جک بیمزه ولی خنده دار(بخون), | 13:9 | نویسنده : Mohammad | نظر بدهید


















































لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید